www.tarhebartar.ir
< یادداشت سوم - رنگ طالبی بوی خدا دارد !
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه تو را به خداى سبحان نیازى است در آغاز بر رسول خدا ( ص ) درود فرست ، سپس حاجت خود بخواه که خدا بزرگوارتر از آن است که بدو دو حاجت برند ، یکى را برآرد و دیگرى را باز دارد . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----271305---
بازدید امروز: ----1-----
بازدید دیروز: ----8-----
رنگ طالبی بوی خدا دارد !

 

نویسنده: محمد
یکشنبه 87/6/31 ساعت 6:24 عصر

 

الو سلام  منزل خداست ؟ این منم مزاحمی که آشناست ، هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست ، شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است به ما که می رسد ، حساب بنده ها یتان جداست ؟ الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست ؟ چرا صدایتان  نمی رسد کمی بلند تر صدای من چطوره ؟ خوب و صاف و واضح و رساست ؟ اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست ، دل مرا بخوان به سوی خود تا سبک شوم

خیلی مطالب عاشقانه ، عکس های جالب و مقاله دارم اما خواستم خودم بنویسم ، بنویسم تا دکمه های کیبورد جان دارد ...

وقتی می خواستم سال پیش در کنکور ارشد قبول شم و بدون هیچ خواندنی رفتم سر جلسه باز هم امید داشتم چون می دانستم خدایم قدرتی بی پایان است و هر آنچه بخواهد همان می شود و به جای خواندن با او معامله ای کردم ، معامله بزرگ که اگر قبول می شدم بر عهده من بود اما وقتی اردیبهشت نتیجه ها آمد و من قبول نشدم به جای اینکه از او گلایه کنم او را شکر کردم به خاطر اینکه او صلاح مرا بهتر از من می داند و حالا دوباره موقعیتی برایم پیش آمده که هم می توانم اینجا درس بخوانم هم در خارج از کشور اونم به خاطر ماموریت پدرم که فرصتی تازه به رویم باز شده است و قرار همین روزها بار سفر را ببندیم

یادم است وقتی که می خواستم یک شروع تازه ای را آغاز کنم و به عبارتی در آستانه پرواز بودم و از بالای کوه امید با شوق بال و پر می زدم هنوز پرواز نکرده به پایین پرت شدم و این بار هم خدایم نخواست اولش ناراحت شدم اونم نه یه ذره اما چون او خواسته بود باید قبول می کردم و دوران بدی داشتم و مدتی طول کشید تا توانستم خودم را بازیابی کنم در مدت بازسازی خوب نتوانستم از فرصتم استفاده کنم چرا که کلی برنامه داشتم و می خواستم کلاس های ارشد ، زبان و کامپیوتر برم اما همش تو مسافرت بودم تا بتوانم آنچه خدا برایم خواسته بود را درک کنم

آیه قشنگی که به من برمی گرده ( آیه 216 بقره : شاید چیزی را ناخوشایند بدانید در حالی که آن برای شما نیکوست و شاید چیزی را دوست بدارید در حالی که آن برای شما شر است خداوند می داند و شما نمی دانید) نمی دانم اما می دانم که بلاخره درک کردم و حال و احوالم رو به را شده  و باز او را شکر می کنم که او دوباره آنچه صلاح بود بر ما جاری ساخت .

 هر چند به چیزهای مختلفی متهم شدم ، متهم شدم که با نقشه وارد زندگی کسی شدم اما غافل از آنکه مدتی از غم کسی می سوختم که زمن خبر نداشت و اصلا هم نمی خواستم تا زمان مناسب ، زمانی که شرایط مهیا شده بهش بگم تا اینکه ... ، متهم شدم به اینکه هیچ تلاشی نمی کردم و سعی نکردم تا قضا و قدر را عوض کنم اما غافل از اینکه این دو ترم آخر کلی درس سخت داشتم که مشکل بود اما چون اندیشه پرواز داشتم برنامه ریزی کردم که هر طور شده توی همین دو ترم تمام شه و حتی به تابستان هم نکشه و برای همین بهم فشار آمد و دوتا پروژه پایانی را باهم گرفتم و ... همچنین داریم که گویند دعا قضا را تغییر می دهد هر چند محکم شده باشد و من هم خیلی دعا کردم لحظاتی درباره این موضوع با او سخن گفتم که می دانم حتما صدایم به آسمان هم رسیده و کسانی را واسطه قرار دادم که بهترین های عالمند اما نمی دانم چرا بیشتر اوقات می گفتم اگر صلاحه ! اگر صلاحه بشه ؟ ! نمی دانم و حالا که نشد حتما صلاح نبوده

من از هیچ چیز و هیچ کس گله ندارم بلکه متشکرم ، دوست داشتن مرا بزرگ کرد و مرا با لحظاتی آشنا کرد که در آن به اوج رفتم و حالاتی داشتم که فقط آن ها را در کتاب ها خوانده بودم و شادم که در شرار او می سوختم

ولی این بار که در آستانه کوچ از ایران هستم حالا به خاطر هر چی مثلا ادامه تحصیل به رفتن از ته دل راضی نیستم ، آره دل من راضی به رفتن نیست و این بار به خدایم گلایه کردم ، گلایه کردم از اینکه قرار است من از شهر آرزوهایم دور شوم ، گلایه کردم از اینکه قرار از مسجد جمکران دور شوم ، گلایه کردم به امام زمانم (عج) که درسته دل من هر چند بیماره اما پرنده جمکرانه ، گلایه کردم که اماما من ، شما و مسجدتان را خیلی دوست دارم اگر شما هم یه کم مرا دوست داشته باشید سفرم به تعویق می افته ، گلایه کردم به امامم از اینکه من دارم می رم اما کسی بهم نمی گه نرو و ....

و نمی دانم همین باعث شده که کارم گیر کنه یا نه ؟ کار تکمیل پرونده و مدرکم از یک طرف و کار سربازی از طرف دیگر خوب پیش نمیره و کارم گیر کرده و احتمالا من دیرتر از خانواده ایران را ترک می کنم و من این را به حساب آنچه که دوست دارم بپندارم گذاشتم و خدا را شکر که هنوز کسی صدایم را می شنود ...


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • سفر دوباره
    یادداشت چهارم
    بدون شرح ...
    تست های روانشناسی
    مناجات با خدا
    یادداشت سوم
    سالگرد ساخت مسجد مقدس جمکران به دستور امام زمان ( عج )
    مسجد مقدس جمکران افراط ها و تفریط ها :
    گزارش کاراموزی ساختمان
    خلاصه ترجمه جز چهارم
    خلاصه ترجمه جز دوم و سوم
    مجموعه عکس های کعبه
    سخنان پیامبر (ص) درباره ماه مبارک رمضان در اواخر ماه شعبان
    جمعه زیباست چون یار آمدنیست
    عصر ظهور
    [همه عناوین(72)][عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  •  Atom 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • پیوندهای روزانه

  • مطالب بایگانی شده

  • لینک دوستان من

  • لوگوی دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • آوای آشنا

  •